تلخ، تلخ، تلخ

می شناسمش. قبلا یکی دو بار برادرش را برای ویزیت همراهی کرده بود.
پرونده برادر را به همراه نامه ای از پزشکی قانونی روی میز می گذارد و هق هق کنان بر روی صندلی می نشیند.
برادر حدود ۴۲ ساله بود.
تعریف می کند که: “برادرم به دختر دم بختش که حاصل ازدواج اولش بوده مقداری پول برای خرید جهیزیه کمک می کند وقتی همسر فعلی اش متوجه می شود تا مدت ها وی را سرزنش می کند و وی را به شیوه های مختلف آزار می دهد و در نهایت هم خانه را ترک می کند. به همسرش پیغام می دهد که اگر به خانه نیایی خودم را…”
قبل از عملی کردن تهدید در یک گروه خانوادگی در یک شبکه اجتماعی از همه حلالیت می طلبد و خداحافظی می کند.”
اتفاقا آن روز بیشتر افراد فامیل دور هم جمع شده بودند ولی به دلیل فیلتر بودن شبکه اجتماعی افراد خانواده پیغام را دیر می بیند.
به خانه اش مراجعه می کنند و با اورژانس به بیمارستان منتقل می شود ولی بی فایده…

گریه و فغان خواهر قطع نمی شود.
خلاصه ای از پرونده را خطاب به پزشکی قانونی می نویسم و به خواهر می دهم.
واقعا دردناک و تلخ است.
تهدید به خودکشی را جدی بگیرید.

دیدگاهتان را بنویسید

نام پیوند
ایمیل
وبلاگ